آواآوا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

دختر نازمون آوا

دندانپزشكي

سلام دخي كوچولو جونم؛) چند روزي بود هي دندونت رو نشون ميدادي و مي گفتي درد مي كنه... خلاصه منم ديروز صبح زنگ زدم يه دكي نزديك خونمون و براي عصري برات وقت گرفتم... خلاصه رفتيم كلينيك و طبقه اختصاصي كودكان... يه خانه كوچولو داشت كه با يه بچه ديگه مشغول بازي شديد و كلي بهت خوش گذشت كه نوبتمون شد... اولش راحت نشستي و دهانت رو باز كردي فكر كردي مثل دفعه هاي قبله كه مي بردمت پيش اون خانم دكيه! اتفاقا مانيتور هم داشت و حواست رفت به ديدن كارتون ،... بعد خانم دكي گفت دوتا پوسيدگي داري كه به عصب رسيده! منم گفتم زياد زمان ميبره گفت نه! و شروع كرد!!! اول با يه پنبه روي لثه ات مواد بي حسي زد و بعد امپول!!!! و تو همش جيغ زدي و وول خوردي و به زور نگهت داشتي...
19 خرداد 1392

گاهی خوب ، گاهی بد

سلام گل دختر قشنگم عاشق چترت هستی و اینم یه روز بارونی که بردمت بیرون:) و اما ....   یک هفته خیلی سخت رو گذروندیم! خدا هیچ بچه ای رو دچار این ویروسهای افتضاح که معلوم نیست از کجا پیداشون میشه نکنه ... واقعا سخت بود! شنبه هفته پیش با خاله سحر و پارسا جون رفتیم گردش ... و البته این اولین روزی بود که من جرات کردم و شما رو با شورت بردم بیرون! و خدایی خیلی عالی همکاری کردی و با اقا پارسا که ایشون هم چند وقتیه شورت میپوشن و به قول خاله سحر دیگه نی نی پوشکی نیستن رفتیم بازی و کلی بهمون خوش گذشت! بعد امدیم خونه و شما دلدرد بدی گرفتی! البته قبل از رفتن هم دل درد داشتی ولی زیاد نبود... خلاصه این...
11 خرداد 1392
1